قدمی فراتر از حس
عادت کرده ایم که همه چیز را حس کنیم و با حس بشناسیم.
تقریبا همه آنچه در ذهن ماست، درکی است از آنچه حس کرده ایم.
اطرافمان را حس می کنیم، در ذهنمان درکی از آنها پدید می آید، آنها را
می شناسیمو باور می کنیم. به درک حسی خو کرده ایم؛
ولی ما از محسوسات فراتریم و باید چیزهایی را بشناسیم و باور کنیم که به حس نمی آید.
ما می توانیم با چشم عقل ببینیم، با اندیشه مان درک کنیم و با تفکرمان دریابیم.
غرق شدن در حس و عادت کردن به آن، راه را بر اندیشه مان می بندد.
اکتفا به درک حسی، از رسیدن به معرفتی که رمز برتری ماست، بازمان می دارد.
باید قدمی از حس فراتر گذاشت.
باید با پای اندیشه گام برداشت.
تفکر درباره آنچه به حس در نمی آید، اما وجود دارد و در اندیشه ما قابل
درک است،راهِ رسیدنِ ما به معرفت است؛
معرفتی که ما را به کمال مطلوب می رساند.
نظرات شما عزیزان: